اتیوپی: چهار خواهر جوان درگیر جنگ داخلی خونین این کشور اخبار جهان
آدیس آبابا یک پارک کوچک با یک نیمکت و چند گل و یک دیوار بزرگ قرمز دارد.
توسط مدیر یک خوابگاه محلی روی قراضه ساخته شده است و یک کودک پنج ساله دارد که هر روز بعد از ظهر برای نقاشی می آید.
نام او کیدیست است و با سنگهای کوچکی که کمی شبیه گچ هستند، روی دیوار طراحی میکند.
"این صورت است، بازو، چشم ها، پاها. اوه، مو."
همانطور که تصویر شکل می گیرد، آستین سمت راست او به پایین می لغزد و یک اسکار بد را نشان می دهد - یکی از بسیاری از آنها، به گفته پزشکانی که بدن او را می پوشانند.
یک کیدیست نیز پس از انفجار گلوله توپ در مقابل خانه خانواده اش، پاشنه پای خود را از دست داد.
خواهران او نیز در یک انفجار اواخر سال گذشته مجروح شدند.
بیت لحم که نه ساله است، تاندون آشیل خود را از دست داد و زخم هرگز بهبود نیافت.
یوردانوس 14 ساله بیشتر پای چپ خود را از دست داده است.
خواهر بزرگتر آببا 17 ساله است که پای راستش قطع شده است.
او قیافه ای خسته و دوردست دارد.
او در حالی که زخم بزرگی را روی اندام قطع شده وارد میکند، گفت: «وقتی روی آن راه میروم، وقتی آن را لمس میکنم، درد میکند.
اتیوپیخونی است درگیری مدنی با آگاهی کمی از قیمت انجام می شود. تعداد کشتهها، زخمیها یا مفقودان ظاهراً نامشخص است، زیرا نیروهای دولتی ابی احمد از جنگجویان منطقه شورشی تیگری هستند.
اما تأثیر آن بر خانواده Yigzaw ویرانگر است.
"آیا به جنگ فکر می کنی؟" از آببا پرسیدم.
"البته که ما نگران هستیم. خیلی ها می میرند، خیلی ها مجروح می شوند. ما نمونه ای از این هستیم. ما نگران هستیم و گریه می کنیم، اما کاری از دست ما بر نمی آید. اتفاقی که افتاد، افتاد."
هیچ کس نمی داند چه کسی گلوله ای را شلیک کرد که خانه خانواده را در روستای هاولتی ویران کرد. هر دو سرباز دولتی و تیگرایان شورشیان در همان نزدیکی می جنگیدند.
اما دختران در یک تخت تنگ در پایتخت، آدیس آبابا، امنیت و امنیت پیدا کرده اند. آنها در اینجا با عموی خود کالایو زندگی می کنند که در دسامبر گذشته آنها را غرق در خون در کامیون عقب ارتش اتیوپی یافت.
آنها توسط تیم کمیته بین المللی صلیب سرخ (ICRC) برای کمک اضطراری به محلی به نام دسی آورده شدند.
"وقتی آنها را در حال خونریزی، درد و گریه می بینید بسیار دشوار است. خیلی سخت است. من آنها را در (خودرو) دیدم، بنابراین در طبقه بالا توقف کردم. من آنها را دیدم... «کالایو غرق در احساسات، نتوانست ادامه دهد.
او نقشی را بر عهده گرفت که نمی توانست پیش بینی کند - والدین جانشین چهار دختر آسیب پذیر. او می گوید که انتخاب کمی دارد زیرا مادرشان در این حمله کشته شده و پدرشان ماه ها ناپدید شده است.
«من به آنها نگفتم چه اتفاقی برای مادرشان افتاده است، زیرا آنها در وضعیت وحشتناکی قرار داشتند. هفت ماه بعد، به دو نفر بزرگتر گفتیم، اما کیدیست و بیت لحم (هنوز) نمی دانند. می گویند: دلم برای مادرم تنگ شده، دلم برای مادرم تنگ شده است...
کالایو قادر به ادامه فکر نیست.
کمیته بینالمللی صلیب سرخ در آدیس آبابا دارو و توانبخشی ارائه کرد، اما واضح بود که جردنوس درد دارد.
ما دختران را دیدیم که برای مدرسه آماده می شدند، اما دختر 14 ساله نتوانست از تخت بلند شود.
او در حالی که با اشک به انتهای پیازی پای قطع شده اش نگاه می کرد، گفت: «همه ورم کرده است.
"امروز به مدرسه می روی؟" من پرسیدم.
«نمیتوانم، پروتز جا نمیشود چون متورم است.
خواهر و برادرهایش این درد را می دانستند، اما هنوز باید برای مدرسه آماده می شدند. عموی آنها معلم آنهاست و او این انتظار را دارد.
با این حال، این مرد 32 ساله به تنهایی خوب کار می کند. حمایت مالی کمیته بینالمللی صلیب سرخ، که آنها را در این خوابگاه تنگ نگه میدارد، در پایان ماه به پایان میرسد و او باید مکان جدیدی برای زندگی خانواده پیدا کند.
اما ایمان او به آینده ضعیف نشده است.
خدا این چیزها را می آفریند و ما این کار را می کنیم. آنها در رویاهای خود موفق خواهند شد و من برای همیشه با آنها خواهم بود.
[ad_2]